خدايا به دل بندگانت و فرشته هاي زميني ات ...و البته بهترين فرشته ات ....بده منو ببخشه و قلبش از من ناراحت نباشه ..
خدايا تنها تو از دلم خبر داري و مي دوني كه نميخواهم كسي رو حتي يك مورچه را آزار دهم و قضاوت بي مورد در باره كسي داشته باشم...اما گاهي درونم چنان از غصه لبريز مي شود كه چشمانم هي چيزي رو جز اشك و قلبم جز فرو ريختن و درونم غوغاي غم مي شود...
و انتظار مرا به اوج درد و عذاب مي برد و حس افكارم قطع مي شود....
خدايا تو تنها از دلم مي داني كه چقدر .....
خداي مهربانم به بنده هاي مهربان و خوش قلبت و عزيزان دلم عمر طولاني ..سلامتي و نشاط روح و جسم عطا كن و از الطافت آنها را بهره مند و در سايه خودت به كمال و آرزوهاي قلبي شان برسان ...
تو ارحم الراحميني و دوست مهربانان ... سپاسگزارم خداي من
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۴۱ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خـ ـدايـآ ...
خـَســ تــہ اَم ... !
بـہ بُـزرگـيـتــ قـ ـسَـم اَز صَـ ـبورے خـَســ تــہ اَم
اَز فــَريآدهـ ـايـے كہ دَر گـ ـلويـَ ـم خَــفہ مــآند و مےمآنـد
از بعض هايـے كه شـَبــ هـا بآلِـشـَ ـم رآ خيـ ـس نمےكُـ ـند!
وَ تـُ ـو شــآهِـد آن هَــسـتے
از حَــرفــ هـايـے كہ زِنـ ـده بـہ گـ ـوُر شُــد دَر دِلـَـم
آسـ ـان نيــسـتـــ دَر پــَـس خــَنـ ـده هـاے مـَصــنوعــے
بغض هـاے دِلـَتــ رآ پـنهــان كـُـنــے!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
سلام وعرض ادب دارم به تمامي خوانندگان وبلاگم اميدوارم كه هميشه خوب وسربلند باشيد ماه محرم را به شما هموطنانم تسليت عرض ميكنم اميدوارم كه من وشما جزوه نجات يافتگان وياران آقا اباعبدالله باشيم التماس دعا دارم از همه شما
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
سلام بر زندگي من....
سلام بر طلوع دوباره زندگي ..!
سلام بر دليل طلوع خورشيد زندگي ..!
خورشيد ، طلوع ، صبح زيبا ، صداي جيك جيك مستان پرندگان ، دريا ، زمين و زمان ...همه و همه دليلش تويي كه هستي ..! تويي كه وجود داري ...
دليل همه زيباييهاي دنيا و همه لحظها تپيدن قلب توست و چشمان توست ....!
ممنونم كه هستي .....! اي همه من...........!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
تو را من هر لحظه مي خواهم ...
تو را من حس ميكنم ..
تو را من نفس مي كشم ...
تو را من مي بويم ...
تو را نوازش مي كنم ...
تو را مي بينم و باز هم دلتنگ مي شوم...
نه با ديدن تصويرت ..نه ...!
با قلبم تمام تو را من حس مي كنم...جوري كه انگار تو اينجايي و دستم از تو كوتاه است ....
بقدري من برايت دلتنگ مي شوم ..كه اگر كنارم بودي تو را در خود فرو مي كشيدم با نفسهايم ..!
تو را در عمق قلب خسته و تنهاي خود مي بردم و ديگر ......!
آه آه امان از اين زمان كندرو ....امان از اين لحظات نبودنت ...! امان از اين حسي كه قلبم بي تو دارد..!
امان ...! امان ....از ياد تو و خاطرت در عمق وجودم ...مرا آتش مي زند ...و مي سوزاند و.....
و باز بر مي گرداند و باز مي ميراند....!
كاش ....دلم تنگ است خدا مي داند و خدا مي داند ....!ح
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۶ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خدايا چقدر دلم خونه ...چقدر حس بدي دارم ..خدايا دلم آغوشي از مردن مي خواهد ..
خدايا تو از دلم و از هر لحظه حركتم باخبري ...بگو چنين وقتهايي كه ناخواسته كسي را از خودم ميرنجام و سپس در معرض دلتنگي و غصه قرار ميگيرم چه كنم..
خدايا ساعتهاست كه دلم يه لحظه آرام و قرار ندارد ..ساعتهاست كه از گناه مرتكب نشده پشيمانم ..خدايا تو مي داني تا به خودم برگردم خيلي طول مي كشه ...دارم از غصه دق مي كنم.
خدايا مگر تو با من نيستي و نديدي...!مگر در دلم نيستي !مگر خبر نداري از دلم !
پس چرا بهش الهام نمي كني ...چرا جوابمو نداد...چرا حوصله منو نداشت ...آيا هنوز هم دلخوره..؟
خدايا دلم فغان هست ...قلبم آتيش گرفته ! اي كاش جاي دنجي كه خودت مي داني كجاست بودم و از ته قلبم فرياد مي زدم و اشك مي ريختم ..خدايا منو زودتر از اين حال نجات بده ..
خداي خوب من...!
اگر نبود چرا مثل هميشه نبود...خستگي بهانه و تبرئه خوبي براي جوابش نيست ...
من اونو مشناسم حرفي در دل داره كه به زبان نمياره ...و همين منو از درون آتيش مي زنه ...
دلخوره اما نمي گه ..خدايا قلب منو و جان منو ازم بگير و در عوض حالش را هر چه هست خوب كن !
خداي مهربان !من لحظه اي ناراحتي اش را نمي توانم تحمل كنم و عذاب مي كشم خصوصاً اگر مسبب ناراحتي اون من باشم ديگر واي بر من...
خداي خوب من...كاري كن حال دلم خوب شود....حال دلش خوب شود...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۵ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اميد جانم ز سفر بازآمد
شكر دهانم ز سفر بازامد
عزيز آن كه بي خبر به ناگهان رود سحر
چو ندارد ديگر دلبندي به لبش ننشيند لبخندي
چو غنچه ي سپيده دم شكفته شد لبم ز هم
كه شنيدم يارم بازآمد ز سفر غمخوارم بازآمد
همچنان ، كه عاقبت پس از همه شب بدمد سحر ،
ناگهان نگارِ من ، چنان مهِ نو آمد از سفر
همچنان ، كه عاقبت پس از همه شب بدمد سحر ،
ناگهان نگارِ من ، چنان مِه نو آمد از سفر
من هم ، پس از آن دوري
بعد از ، غم مهجوري
يك شاخه ي گل ، بُردم به برش
يك شاخه ي گل ، بُردم به برش
ديدم ، كه نگارِ من سرخوش ، ز كنار من بگذشت و به بر يارِ دگرش بگذشت و به بر يارِ دگرش
واي از آن گلي كه دست من بود
خموش و يك جهان سخن بود
خموش و يك جهان سخن بود
گل ، كه شهره شد به بي وفايي
زِ ديدن چنين جدايي
ز غصّه ي پاره پيرُهَن بود
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
سكوتم را به باران هديه كردم
تمام زندگي را گريه كردم
نبودي در فراق شانه هايت
به هر خاكي رسيدم تكيه كردم
كنار آشيانه تو آشيانه مي كنم
فضايه آشيانه را پر از ترانه مي كنم
كسي سوال مي كند بخاطر چه زنده اي؟
و من براي زندگي تو را بهانه مي كنم
تقصير دلم چيست اگر روي تو زيبا ست
حاجت به بيان نيست كه از روي تو پيدا ست
من تشنه ي يك لحظه تماشاي تو هستم
افسوس كه يك لحظه تماشاي تو رويا ست
در خانه ي احساس اگر زمزمه اي است
آن زمزمه از توست كه در جان دل ما ست
من قايق آواره ي درياي تو هستم
خوب است بداني كه دلم عاشق دريا ست
در حسرت ديدار تو مي سوزم و امٌا
اين دست خودم نيست به حق روي تو زيباست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)