خلوت خيال...!

هر روز مي‌پرسي كه: آيا دوستم داري؟
من، جاي پاسخ بر نگاهت خيره مي‌مانم
تو در نگاه من، چه مي‌خواني، نمي‌دانم
اما به جاي من، تو پاسخ مي‌دهي: آري

ما هر دو مي‌دانيم
چشم و زبان، پنهان و پيدا، رازگويانند
و آنها كه دل به يكديگر دارند
حرف ضمير دوست را ناگفته مي‌دانند
ننوشته مي‌خوانند

من «دوست دارم» را
پيوسته، در چشم تو مي‌خوانم
ناگفته، مي‌دانم
من آنچه را احساس بايد كرد
يا از نگاه دوست بايد خواند
هرگز نمي‌پرسم
هرگز نمي‌پرسم كه: آيا دوستم داري؟
قلب من و چشم تو مي‌گويد به من: آري

بي همگان بسر شود بي تو بسر نميشود...

داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نميشود....

براي تو، براي چشم‌هايت براي من، براي دردهايم براي ما براي اين همه تنهايي اي كاش خدا كاري كند …

❤هييييي روزگار❤

اين همه حسود بودم و نمي‌دانستم
به نسيمي كه از كنارت

موذيانه مي‌گذرد

به چشم هاي آشنا و پر آزار، كه بي حيا نگاهت مي‌كند

به آفتابي كه فقط تلاش گرم كردن تو را دارد٬ حسادت مي‌كنم...

من آنقدر عاشقم

كه به طبيعت بد بينم

  طبيعت پر از نفس هاي آدمي‌است،
كه مرا وادار مي‌كند حسادت كنم
به تنهايي‌ام

به جهان

به خاطره‌اي دور از تو...❤من حسودم بگو چه كنم❤😢

با تو يعني بهترين حس خوب دنيا...❤❤

يك نفر هست كه مرا مي فهمد

     رنگ دلتنگي چشمان مرا مي فهمد

        دلم از تشنگي عشق كويري شده است

          و دلش حسرت باران مرا مي فهمد

             يك نفر هست كه خودش سبز ترين خاطره هاست

          و غم زرد گلستان مرا مي فهمد

       يك نفر هست كه هميشه صميمانه و سبز

      غزل بي سر و سامان مرا مي فهمد❤فقط يه نفر❤

❤هرنفس بامني...! هرنفس با توام...!❤

دوست دارم با تو باشم عيب اين خواهش كجاست؟
باتو بودن ، شعر خواندن، كس نگفته نا بجاست

از تو گفتن يا شنيدن ازلبت ، تا خواب صبح
حرفهاي عاشقانه با تو گفتن كي خطاست؟

لب به لب، لبريزعشقت ،گرشود احساس من
بازيِ شب زنده داري با لبانت ، دلرباست

مست ومدهوشم كني با غمزه اي حتي به چشم
دل به اعجازدو چشمت بس به مي،بي اشتهاست

دوست دارم با تو گويم از كلامي با سه حرف
عين وشين وقاف وديگرهيچ حرفي.،كين رواست

قصدم اي يار اين نبود كزتو، سرايد اين غزل
عشق پاكت بي محابا زد به دل اين حرف راست