وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
خلوت خيال...!

خلوت خيال...!

دست نوشته ها

چترها را بايد بست .....

دل دريايي من در كنار دل تو ارام است /دل تو ساحل ارامش اين قلب پراشوب من است/توكنارم باشي موجها ميشكنند .كوچك وخرد حقيرند و من /با تو انگار همان روح رها گشته شدم /تو همان ضامن ازادي زندان مني تو عزيزم تو بله/توهمه جان مني....



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۴ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

روزي با تو مي شود !!!



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۳ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

باران بهاري!!!!! من و روياي ناهيدي .....

واي باران !!!

جايت خالي عزيز دلم !! روياي زيباي من؟!!!!

هواي باراني و به قول بعضي ها هواي دو نفره!!!!

جاي تو خالي اينجا و قدم زدن زير باران و من زير چتر تو ... دست در دست هم...من و تو و بارون ...و خدايي كه عشق را اينقدر زيبا خلق كرده ...

تو كه نيستي باران هم برايم زيبايي ندارد...مي فهمي !!!!

 

اي كاش من زير بارون نگاهت خيس ميشدم وبرق چشمات منو ميگرفت اونوقت طنين رعد صدات دلمو مي لرزوند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۳ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

مي نويسم براي تو ....مخاطب خاصم



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۲ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

نگاه تو!!!!!

از آن دمي كه گرفتم تو را در آغوشم

هنوز پيرهنم را ، نشُسته مي پوشم

 

هنوز بوي تو از تار و پود زندگي ام

نرفته است كه خود رابه عطر بفروشم

 

عجب مدار از اين جوششي كه در من هست

كه من به هرم نفسهاي توست...مي جوشم

 

كجا به پيري وسستي وضعف روي آرم

مني ك آب حيات از لب تومي نوشم

 

به بوسه اي كه گرفتم در آخرين لحظه

براي بوسه ي ديگر دوباره مي كوشم

 

براي آنكه بداني كه بر سر عهدم

براي آنكه بداني نشد فراموشم

 

قسم به بوسه ي آخر...قسم به اشك تو...من

هنوز پيرهنم را ؛ نشُسته مي پوشم!!!!!!



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۲ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

عشق بازي!!!

عشق يعني مستي و ديوانگي

 

عشق يعني با جهان بيگانگي

 

عشق يعني شب نخفتن تا سحر

 

عشق يعني سجده با چشمان تر

 

عشق يعني سر به دار آويختن

 

عشق يعني اشك حسرت ريختن

 

  عشق يعني درجهان رسوا شدن

 

عشق يعني سُست و بي پروا شدن

 

عشق يعني سوختن با ساختن

 

عشق يعني زندگي را باختن



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۱ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

گاهي....

  گاهي دلت بهانه هايي مي گيرد كه خودت انگشت به دهان مي ماني... گاهي دلتنگي هايي داري كه فقط بايد فريادشان بزني اما سكوت مي كني ... گاهي پشيماني از كرده و ناكرده ات...
گاهي دلت نمي خواهد ديروز را به ياد بياوري انگيزه اي براي فردا نداري و حال هم كه...

گاهي فقط دلت ميخواهد زانو هايت را تنگ در آغوش بگيري و گوشه اي گوشه ترين گوشه اي...! كه مي شناسي بنشيني و"فقط" نگاه كني...

گاهي چقدر دلت براي يك
خيال راحت تنگ مي شود...
گاهي دلگيري...
شايداز خودت.........


برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۰ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سلام مهربانم !!!

رايحه خوش زندگي

با لبخند صبح آغاز مي شود

و لبخند زيباي زمان

با رايحه دلنشين صبح و ياد دوستان ...

آغوش تنفس را بگشاييم و آهنگ آرامش را بنوازيم ...

كه فردا نزديك است ...فردايي شاد..پر از اميد و عشق و ....

تقديم به خودم و فرشته روياهاي ناهيدي ام .....

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۲۰ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

يادت هست!!!؟


تو به همهمه ي چشم من آگاهتري
كه تو را به خود ميخواند
در فضاي آبي آرامش خواب
با تپش بي وقفه ي احساسم
گفتم:كه تورا ميخواهم
من به حجم سبز تبسمهايت محتاجم
و تو در طرح خنده ي من آرامتري
چه نجواي خوشي داشت آهنگ نگاهت
كه مرا ميخواند
وقتي در طراوت خنك دستانت سيب ميچيدم
شاخه ي گرم محبت سايه بانم بود
يادت هست به هم خنديديمو
در جويبار شادي شستيم پاي دلمان را
وقتي عطر خدا را اقاقي ها به ما بخشيد
يادت هست مرغ بي تاب دلم
لب حوض تنم در خواب بود
لحظه ي خنديد ماه و چشمك زد خاطره ها
يادت هست
وقتي زمان نشست لب حوض و بوسيد گل سرخ
بس تماشايي شد عشق بازي
دو چشم ابي دريا وستاره
لب پر ميزد موج تنم با وزش احساس تو در بركه ي قلبم
و چه خواهش ها بود ميان فرصت چيدن سيب
چلچله ها هم فهميدند من وتو عاشق گشتيم
وقتي پلكان اقاقي هارا بستيم
تا نبينند دزديدن تبسم هايت را
و تو پيچيدي بر ساقه ي روحم چون نيلوفر
وقتي تصوير تو را نقش ميزد خداي عشق بر قلبم
يادت هست
باد غزل ميخواند با من
و تو ان روز از تصوير بي حجم قفس تنگ دلم
كبوتر ساختي
دميدي نفس عشق بر ان تا زنده شوم
و چه زيبا بود ان روز
وقتي شدم آزاد با تو هم پرواز...

تقديم به فرشته روياهاي من !

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۱۹ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

گذشته هاي دور....وتلخ

بعضي وقتها آدم به گذشته هاي خيلي دور برمي گرده و لحظات سپري شده در عمرش مثل يه فيلم به عقب بر مي گرده و مرور مي شه ..

خاطراتي تلخ و شيرين ..كودكي و جواني و ....

كودكي ام را ...شيطنتهاي آن زمانم را در كنار مادرم و پدرم دوست دارم و از بياد آوردن آنها لذت مي برم ..

بعضي وقتها خاطره از دست دادن مادرم را آنهم درست زماني كه 8 سالم بود شيطنهاي شيرينم را زخمي    مي كندو ...

مدرسه ابتدايي ام را دوست دارم ..آن زمان كه باشوق رسيدن به خانه و ديدار مادرم باشدت به سمت خانه ميدويدم ...كفشهايم را كه هميشه از شدت بازيگوشي پاره بود و خاكي ...

پيشاني ام را كه از فرط بالا و پايين پريدن در كوچه و مدرسه مدام سياه و كبود و گاهي زخمي بود..

و خلاصه عروسكهاي پارچه اي و بامزه اي كه با دست مادرم برايم درست مي شدو نان هاي كوچكي كه درتنور خانه برايم كودكانه درست مي شد و ...همه  همه را دوست دارم و حق دارم از دست دادن اين همه شادي را يك جا با نبود مادرم يك هياهوي وحشتناك بپندارم ...

مادرم رفت و مرا با كوله باري از غم و غصه و تنهايي تنها گذاشت ...

نوجواني ام را بدون او سپري كردم ...درددلهاي نوجواني ام را در خودم مثل يك بغض فرو بردم و ساليان عمرم را در انتظار يك لحظه ديدار رويش سپري كردم ...

من هم اينك مثل همان كودكي هايم ...بازهم هوايش را مي كنم ...دلم او رامي خواهد...با آغوش گرم و مهربانش و دستان گرم و با محبتش كه مرا نوازش كند...

كاش بود ...به هنگام دلتنگيهايم سرم را روي پايش مي گذاشتم و عاشقانه به چشمان چروكيده اش مي نگريستم و برايش شعرهاي كودكانه مي خواندم ..و او دستان پر مهرش را در موهاي من فرو مي برد و از ته دل بوسه اي بر پيشاني ام مي زد و مرا محكم مي فشرد و من در فشار  آغوشش گم ميشدم.................

كاش و كاش هايي كه مدام مرا در دلتنگي محض فرو مي برد...

هيچ كس و هيچ گاه نتوانست جاي او را برايم پر كند ...عشق به او برايم يك عشق يكتا و بي نهايت بود ...

تا اينكه ....آري .....................مي شود با عشق ديگري پر كرد اين زخمهاي حاصل از تنهايي را .....

 

بايد مثل خودت را جستجو كرد

بايد يك نفر همانند خودت را يافت

كسي كه مثل خودت نياز به آرامش داشته باشدو ..

بتواند تو را بفهمد ...وجودش به وجودت بسته شود...بي تو بميرد و با تو زندگي كند ...آري هست...مي شود

كمياب است ولي وجود دارد........

........................من ميدانم كه روزي او را مي يابم و بجاي همه نداشته هايم دوستش دارم و مي ستايمش !

 

 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۱:۴۹:۱۹ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious