مي خواهم از اين آينه ها خانه بسازم
يك خانه براي تو جداگانه بسازم
يك خانه ي صحرايي بي سقف پُر از گُل
با دور نماي پَر پروانه بسازم
من در بزنم ، باز كني ، از تو بپرسم
آماده اي از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مرباي غزل ، ظرف عسل ، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شايد به سرم زد ، سر ظهري ، دم عصري
در گوشه آن مزرعه ميخانه بسازم
وقتي كه تو گنجشك مني ، من بپرم باز
يك لانه به ابعاد دو ديوانه بسازم
مي ترسم از آن روز خرابم كني و من
از خانه آباد تو ويرانه بسازم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
ارزش هر عزيزي
را هميشه از انديشه يك لَحـظه نبودنش ميتوان فهميد
عاشقتم.
♥
♥
♥
♥
♥
♥
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۳۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
به وسعت نديدن نگاهت خسته ام
چگونه بشكنم ثانيه هاي سنگين دوريت را ؟؟؟
آرامش يعني لمس حضور تو از ميان فاصله ها
صداي خوش آهنگه تو بين همه پيام ها
روياي حضور تو توي اين بيداري ها
يادتو فكر تو سط اين همهمه ها
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۲۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
امروز روز خوبي هست نه به خاطر امروز بلكه براي اميد به فردا....و فرداها....
امروز من سرشار از شوقم....شوق فردا و فرداها....
امروز قلبم انگيزه تپيدن بيشتر را دارد بخاطر حس فردا و فرداها...
چقدر در لحظه و عاشقم ....عاشق فردا و فرداها....
كاش هر روزم مثل امروز باشد...چه روزي ! چه شوقي ! چه قلبي !چه لحظه اي و چه عشقي !
كاش .......آري براي فردا و فرداها ...... پس تا فردايي عالي با ......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۲۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
لمس كن كلماتي را كه برايت مي نويسم
تا بخواني و بفهمي چقدر جايت خاليست...
تا بداني نبودنت آزارم مي دهد ...
لمس كن نوشته هاي را كه لمس نا شدنيست و عريان ...
كه از قلبم بر قلم كاغذ مي چكد
لمس كن گونه هايم را كه خيس اشك است و پر شيار ...
لمس كن لحظه هايم را ...
تويي كه ميداني من چگونه عاشقت هستم.
لمس كن اين با تو بودن هارا لمس كن ...
هميشه عاشقت ميمانم دوستت دارم اي بهترين بهانه ام......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۲۵ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
همه روزها روزهاي خدايي هستند ....ايام با هم فرق ندارند ...اما گاه بعضي روزها به واسطه بروز اتفاقاتي برايت جنبه دلتنگي پيدا مي كنند ...
دلت از شب قبل ميگيره ...
حالت يجوري مي شه كه نمي خواي بشه ...
دوست داري زمان راكد بشه و جلو نره ...
و خلاصه خيييييييييلي سخته تحمل اين لحظات ...
تازه وقتي صبح اونروز كه مي شه همين كه ذهنت ميره به موضوع ...دوست نداري چشمات باز بشه ...
و خييلي سخته ...خيلي سخت....
اين تازه شروعشه ...
گاهي دور شده بعضي آدمها حتي از حوزه قلبت خيلي دلتو بدرد مياره ...
با اينكه مي دوني هستن اما بازم .....
هاي واي اي اي ....چي بگم بايد تحمل كرد.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۲۵ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
لب خندان تو
برق چشمان تو
برده قرار از دل عاشق زارم
با من بي نوا بيش از اينم جفا دگر مكن يارم
اي گل ارغوان
همچو سرو چمان
اي در شب تار من روشنايي
بت چين و ختن
روح و جاني به تن
دل ميربايي
آتش زده اي بر دل
واي از من و اه از دل
زندگي بي تو شده بيحاصل
دل شده مجنون چه كنم با دل
مستم زنگاه تو
زان چشم سياه تو
همه دم افتاده به چاه تو
صنما سرگشته راه تو
از عشقت آرام جان
شده ام شيداي زمان
من ز سوداي وصل تو
گشتهام رسواي جهان
رفت از دستم اختيار
بردي از من صبر و قرار
در شب و روز تار من
مه و خورشيدي اي نگار
آتش زدهاي بر دل
واي از من و آه از دل
زندگي بي تو شده بي حاصل
دل شده مجنون چه كنم با دل
مستم زنگاه تو
زان چشم سياه تو
همه دم افتاده به چاه تو
صنما سرگشته راه تو
****** خوشخواب از ناهار اجا مونده ...........!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۱:۲۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)