🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺تقديم ميكنم🌺🌺🌺🌺🌺
تا تو با مني زمانه با من است
بخت و كام جاودانه با من است
تو بهار دلكشي و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
ياد دلنشينت اي اميد جان
هر كجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گريه ي شبانه با من است
برگ عيش و جام و چنگ اگر چه نيست
رقص و مستي و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سركشم
خنده زد كه تازيانه با من است
هر كسش گرفته دامن نياز
ناز چشمش اين ميانه با من است
خواب نازت اي پري ز سر پريد
شب خوشت كه شب فسانه با من است
د.د مهربانترينم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
صبحي ديگر رسيد و من در انتظار تو چشم ميگشايم
و دلم لبريز است از ديدن خورشيدِ جانم
تا جان ببخشد و ذوب كند يخهاي كسالت و اندوه را
تو با چشمانت زندگي و شادي را برايم به ارمغان مي اوري
ساده مي ايي و پر شكوه و چه ميداني از غوغا و بلوايي كه بپا ميكني دردرونم .
چشانم سخت تورا ميجويند اي جاري زلال . اي تابيده بر دلت مهر...
و من منتظر كه از دستانت شكوفه مهرباني بچينم و از زبانت سرود عشق...اي همه هستي ...!❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
تبسمت، نسيم را
به سمت آستانه لبخندهايم
آورده است
تا هر صبح
تو شورانگيزترين جريان لحظه هايم باشي
💗 💗
مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب را
مي جويمت چنان كه لب تشنه آب را
محو توام چنان كه ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آن چنان كه درختان براي باد
يا كودكان خفته به گهواره تاب را
بايسته اي چنان كه تپيدن براي دل
يا آن چنان كه بال پريدن عقاب را
حتي اگر نباشي، مي آفرينمت
چونان كه التهاب بيابان سراب را
اي خواهشي كه خواستني تر ز پاسخي
با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
مي آيد روزي كه در تراس خانه ات،
روي صندلي دسته دار نشسته اي
و بازي كودكان را تماشا مي كني
آن روز ديگر نه باران خاطره اي از من برايت تازه مي كند
و نه غروب آفتاب سنگي بر درياچه آرام دلت مي اندازد
سال هاست كه تو مرا پاك از ياد برده اي…
كنار روزمرگي هايت،
يك فنجان چاي براي خودت ميريزي
و با دستاني كه ديگر چروك شده اند
لرزان لرزان فنجان چايت را به لبانت نزديك مي كني
اما يكباره يكي از كودكان نام مرا فرياد مي زند…
شباهت اسمي بود!
تو آرام فنجانت را كمي پايين مي آوري،
لبخند كوچكي مي زني و دوباره چايت را مي نوشي…
من به همان لبخند زنده ام .
😢
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۶ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
كيستي كه من اين گونه
به اعتماد
نام خود را با تو مي گويم
كليد خانه ام را در دستت مي گذارم
نان شادي هايم را با تو قسمت مي كنم
كيستي كه من، اينگونه به جد
در ديار رؤياهاي خويش
با تو درنگ ميكنم؟
كيستي كه من جز او
نمي بينم و نمي يابم
درياي پشت كدام پنجره اي؟
كه اينگونه شايدهايم را گرفته اي
زندگي را دوباره جاري نموده اي
پر شور، زيبا و روان
دنياي با تو بودن در اوج هميشه هايم
جان مي گيرد
و هر لحظه تعبيري مي گردد از
فردايي بي پايان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاريكي هاي سپري شده…
كيستي اي مهربان ترين؟❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
كاش يه هوا بودم و با يك نفس به درون ريه هات ميرفتم و تا ابد .......
آري دوستت دارم ماه من
.....
همه گل هاي دنيا تقديم قلب مهربونت.ح..عزيزتر از جانم...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
يادت باشد
عاشق را نه شب تهديد مي كند..نه مرگ
فقط فاصله ....
زيباترين حرفت را بگو
شكنجهي پنهانِ سكوتت را آشكاره كن
و هراس مدار از آن كه بگويند
ترانهيي بيهوده ميخوانيد.
چرا كه ترانهي ما
ترانهي بيهودگي نيست
چرا كه عشق
حرفي بيهوده نيست.
حتا بگذار آفتاب نيز بر نيايد
به خاطرِ فرداي ما اگر
بر ماش منتي ست؛
چرا كه عشق
خود فرداست
عشق خود هميشه است....
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اي آنكه دوست دارمت اما ندارمت
بر سينه مي فشارمت اما ندارمت
اي آسمان من كه سراسر ستاره اي
تا صبح مي شمارمت اما ندارمت
در عالم خيال خودم چون چراغ اشك
بر ديده مي گذارمت اما ندارمت
مي خواهم اي درخت بهشتي، درخت جان
در باغ دل بكارمت اما ندارمت
مي خواهم اي شكوفه ترين مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۷:۰۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)