لابد دوستت دارم هنوز
كه هنوز
لاكِ پوست پيازي مي زنم
و هر روز
ساعتها به ناخن هايم خيره مي شوم و
گريه مي كنم
لابد دوستت دارم هنوز
كه هنوز
رژِ بيست و چهار ساعته مي خرم
و فروشنده بِرَندِ مقاوم تري پيشنهاد مي دهد و
گريه مي كنم
لابد دو ستت دارم هنوز
كه هنوز….
فكر مي كنم از هزار و صد نسخه ي اين شعر
يك نسخه را تو به خانه مي بري
و تو تنها تو مي فهمي
چند جاي اين شعر،خط خورده است.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
و ندايي كه به من مي گويد :
”گر چه شب تاريك است
دل قوي دار ،
سحر نزديك است
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن مي بيند!!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
چقدر اين روزها حالم عجيب است...نميدانم گم شده ام يا گمشده اي دارم..
فقط حالم خوش نيست...ميان چند راهي ها مانده ام...
ونميدانم آنچه در ذهنم ميگذرد از كجاست...چرا ذهنم آشوب و فكر و قلبم پر از درد ....
خدايا من در خودم مانده ام...و نميدانم چكاركنم...
دلم تنها يه گوشه خالي از هرچيزي و هر كسي ميخواد كه به آن پناه ببرم...
تاريك و ساكت...دور از مردم...دور از كار...دور از دنيا....دور از زمين.....
آنجا كه هيچ كس دستش به من نرسد..انجا كه تو باشي و تو باشي و قلبم...
و من با تمام قدرت فرياد قلبم را به تو برسانم ...انقدر در فريادم غرق شدم كه از من هيچ چيزي
باقي نماند و من تمام شوم براي هميشه ....و گم شوم در بين همه كساني كه دارم...
من خسته ام ...خييييلي خسته....آنقدر كه نميدانم كي هستم...كجا هستم ...و چرا هستم؟!!!!
خسته ام......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
شب فراق كه داند كه تا سحر چند است
مگر كسي كه به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گيرم
كدام سرو به بالاي دوست مانند است
قسم به جان تو گفتن طريق عزت نيست
به خاك پاي تو وان هم عظيم سوگند است
بيا كه بر سر كويت بساط چهرهٔ ماست
به جاي خاك كه در زير پايت افكندهست
خيال روي تو بيخ اميد بنشاندهست
بلاي عشق تو بنياد صبر بركندهست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۱ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
چنان خوب رويي بدان دلربايي
دريغت نيايد به هر كس نمايي
مرا مصلحت نيست ليكن همان به
كه در پرده باشي و بيرون نيايي
وفا را به عهد تو دشمن گرفتم
چو ديدم مرا فتنه تو بيوفايي
چنين دور از خويش و بيگانه گشتم
كه افتاد با تو مرا آشنايي
اگر نه اميد وصال تو بودي
ز ديده برون كردمي روشنايي
نيايد تو را هيچ غم بيدل من
كسي ديد خود عيد بيروستايي
من و غم ازين پس كه دور از رخ تو
چه باشد اگر يك شبي پيشم آيي
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۱ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
باز شب ماند و من و اين عطش خانگي ام
باز هم ياد تـــــــو ماند و من و ديوانگي ام
اشك در دامنم آويخت كـــــه دريا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم
خواب ديدم كــه تو مي آمدي و دل مي رفت
محرم چشم ترم مي شدي و دل مي رفت:
يك نفر مثل پـــــري يك دو نظر آمد و رفت
با نگاهي به دل خسته ام آتش زد و رفت
خنده زد كوچه به دنبال تبسم افتاد
باز دنبال جگر گوشه ي مــردم افتاد
“آخــــــرش هم دل ديوانه نفهميد چه شد
يك شبه يك شبه ديوانه چشمان كه شد”
تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
“آي تو، تو كـــــه فريب من و چشمان مني
تو كه گندم، تو كه حوا، تو كه شيطان مني
تو كه ويران من بي خبر از خود شده اي
تو كه ديوانه ي ديوانه تر از خود شده اي”
در نگــــــــــــــاه تو كه پيوند زد اندوه مرا
چه كسي گل شد و لبخند زد اندوه مرا
اي دلت پولك گلنـــــــــار؛ سپيدار قدت
چه كسي اشك مرا دوخته بر چارقدت؟
چند روزي شده ام محرمت ايلاتي مــن
آخرش سهم دلم شد غمت ايلاتي من
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۱۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
از دست تو امشب شده فكرم متلاشي
آرام نگيرم ، مگر از من شده باشي
چشمان تو معمار غزلهاي بديل است
بدنيست مرا جنس نگاهت بتراشي
جنجال به پا كرده اي و متن خبر ها….
محتاج نباشند از اين پس به حواشي ….
نفرين نكن از دور مرا جان عزيزت …
درد است نمك بر جگر پاره بپاشي
يك نيمه پر از دردم و يك نيمه پر از غم….
سخت است تو هم روح و تنم را بخراشي
مجموعه اي از درد و غم و رنج و عذابم …
مجموعه اي از اينكه تو باشي و نباشي
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۰۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
تــــولــــــدت مــــــبــــارك،خـــــوش اومــدي ستـــاره
اگـــر چـه از راه دور هـيــــچ فـــايـــده اي نـــداره
شـــمــعــهـــارو روشـــن كــن و بـــه جـام دو تــا رو فـــوت كـن
نمـيـــشه پـــــيــشـــت بـــاشـــم فــقـــط بـــرام ســـــكــوت كــــن
تــــــو ايـــن روز طـلايــي نــگـــــو كــــمــي غـــــم داري
بــــدون كــه ديــــوونـــه اي بـــه نـــام ...مــــــــن... داري
تـــــــــولــــــدت مبـــــــاركـ بــــــهـــتـــريـــنـــــم…...جانانم...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۰۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
شايد وقتي حس و حال امشب منو بدوني و مطالب منو بخوني بهم بخندي....نميدونم
اما من هميشه منتظرم....و هميشه در خلوت و تنهايي خودم اين روز مهم و اين لحظه رو جشن خواهم گرفت
و همچنان در انتظارت اشك خواهم ريخت...هرگز گمان مبر زخيال توغافلم....گرمانده ام خموش خدا داند و دلم..
هر كجا هستي و در هر حالي كه هستي ...تبريك N تنها را از راه دور پذيرا باش! مهربانم!...!دلم ميخواست پيشت بودم
و بهترين لحظه سالرو كه ميلاد توست با هم جشن ميگرفتيم و تمام شب تا طلوع خورشيد و اولين روز
تولدت به ستارگان و اسمان نگاه ميكرديم و كنارت بودم.. .......اي كاش
و اي كاش.....!!!!!!!!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۰۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خاص ترين لحظه سال نزديك است....
كاش اين ديوارها ....فاصله ها....نبود.....
و من اين لحظات روي براي خاص ترينم در دنيا.....خاص و سوپرايز ....
يك ساله منتظر رسيدن اين لحظه ام....
ميخوام اولين نفري باشم كه در اولين ساعات بهش تبريك ميگم....
و اي كاش......
آرزومه خدا ميدونه......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۲:۰۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)