سرزده
برچسب: ،
ادامه مطلب
دست نوشته ها
پاسي از شب گذشته و من همچنان امشب بيخوابم..
توي تعطيلات دلم ميگيره..
چون ازت خبر ندارم ..
حتما تو هم الان همين وضع رو داري..
بيخواب و بي قرار مثل من....
ومن دلتنگ وبي تاب ديدنت مثل تو...
و تو درحال حرف زدن و رويا پردازي مثل من..
و من درحال نوازشت..مثل تو
و تو ومن و تو و من.......ديوانه وار دوستت دارم ...اي جان جانانم..
اي فروغ چشمانم...اي روح و روانم ..
فردا دوباره بر من بتاب اي خورشيد زندگي و جهانم...
فردا مرا درياب اي درمان دردها و زخمهاي دلم..
از تو بريدن من يعني مرگ حتمي من...
تو نفس من..جان من..عشق من و همه من هستي...Mم......
بخواب ولي با روياي من..من كنار توام..تنهايت نميگذارم لحظه اي هرگز..
نوازشم كن..كه سخت نيازمندم...درآغوشم بگير كه سرد سردم...اي گرماي وجودم....شبت خوش...
خدايا بازم دلتنگي و تنهايي اومده سراغم...
بازم اون حال زار و احساس پوچي و بي كسي ...
اين حال منو هيچ كس جز خودم درك نمي كنه ...
بعضي وقتها اينقدر حالم بد ميشه و دلم سخت تنگه
كه از اين دنيا و خودم هيچ توقعي جز مرگ ندارم...
هنرمند كسي است كه بتونه تو چنين لحظه اي كنارت باشه.
و آرومت كنه ..
ولي نيست متأسفانه..
خدايي من تو مي دوني كه جز اشك پناهي نيست..
جز اشك دوايي نيست ..درماني نيست....و كسي نيست كه همكلامش بشي و ..
من ديشب حالم بد بود و دنبال بهانه و جايي بودم كه بتونم خودمو خالي كنمـ...
ولي نشد..نبود...هيچ كس....هيچ كسي نيست براي من ! مثل خودم ...نيست خدايا !!!!!!!!
و من به كس ديگه اي پناه بردم و كنارش حسابي اشك ريختم
و باران هم منو همراهي كرد كه خجالت نكشم...
و اون مات و مبهوت منو نگاه كرد و بعدش گونه هاي مردونه اش خيس شد ..
و گفت اگه حالت خوب مي شه گريه كن !!!و منم.....
با يه كوله غم و تنهايي و درد دروني كه تو قلبم داشتم به بهانه سرماخوردگي يا سردرد و يا...
تو خودم بغض كردم ...
اما هيچكس تو نمي شي ...من بازم ديشب دلم ازت گرفت...بغضم بيشتر شد...
يه بارديگه بدون اينكه بخواي و مقصر باشي ازت رنجيدم...عشق من!!!!!
كلام هر شب من را ...كلام عشق تو كرد
هر آنچه در همه عمرم ...به دست آمده بود
زمن ربود و مرا...طفل خام عشق تو كرد
رميده بودم و وحشي ...غريب و نا آرام
مرا اسير و گرفتار دام عشق تو كرد
تمام هستي من ،...غصه بود و ماتم بود
تمام هستي من را ...به كام عشق تو كرد
مرا به عقل و تفكر ،نخوان! ... نمي شنوم
كه هر چه مي شنوم را ...پيام عشق تو كرد
« غلام همت آنم كه زير چرخ كبود »
مرا زغم گذراند و غلام عشق تو كرد
به دستبوسي او مي روم ...همين امشب
به شكر آنكه دلم را،...به نام تو كرد
بنشينم از عشق سرودي بسرايم ..
آنگاه بصدشوق چو مرغان سبكبال ..
برگيرم از اين بام و به سوي تو بيايم..
گر چه امشب خواب هم از چشم من بگريخته......در خيالم جز خيالت هر چه باشد مرده ام
روزهاي بي تو بودن همچو سالي بگذرد.........منتظر هستم بيايي من برايت بسته ام.
......از امروز تا هر وقت بيايي روز شماري ميكنم////
اگه دو نفر لبه پرتگاهي باشن
تو كدومشون رو نجات ميدي؟
اوني كه خيلي دوسش داري؟!
يا اوني كه خيلي دوست داره؟!
دلت را براي عاشقي مي خواهم
اسمت را براي دلخوشي مي خوانم
صدايت را براي شادابي مي شنوم
دستت را براي نوازش و پايت را براي همراهي مي خواهم
عطرت را براي مستي مي بويم
خيالت را براي پرواز مي خواهم و خودت را نيز براي پرستش !!!!