وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
خلوت خيال...!

خلوت خيال...!

دست نوشته ها

يادت هست!!!؟


تو به همهمه ي چشم من آگاهتري
كه تو را به خود ميخواند
در فضاي آبي آرامش خواب
با تپش بي وقفه ي احساسم
گفتم:كه تورا ميخواهم
من به حجم سبز تبسمهايت محتاجم
و تو در طرح خنده ي من آرامتري
چه نجواي خوشي داشت آهنگ نگاهت
كه مرا ميخواند
وقتي در طراوت خنك دستانت سيب ميچيدم
شاخه ي گرم محبت سايه بانم بود
يادت هست به هم خنديديمو
در جويبار شادي شستيم پاي دلمان را
وقتي عطر خدا را اقاقي ها به ما بخشيد
يادت هست مرغ بي تاب دلم
لب حوض تنم در خواب بود
لحظه ي خنديد ماه و چشمك زد خاطره ها
يادت هست
وقتي زمان نشست لب حوض و بوسيد گل سرخ
بس تماشايي شد عشق بازي
دو چشم ابي دريا وستاره
لب پر ميزد موج تنم با وزش احساس تو در بركه ي قلبم
و چه خواهش ها بود ميان فرصت چيدن سيب
چلچله ها هم فهميدند من وتو عاشق گشتيم
وقتي پلكان اقاقي هارا بستيم
تا نبينند دزديدن تبسم هايت را
و تو پيچيدي بر ساقه ي روحم چون نيلوفر
وقتي تصوير تو را نقش ميزد خداي عشق بر قلبم
يادت هست
باد غزل ميخواند با من
و تو ان روز از تصوير بي حجم قفس تنگ دلم
كبوتر ساختي
دميدي نفس عشق بر ان تا زنده شوم
و چه زيبا بود ان روز
وقتي شدم آزاد با تو هم پرواز...

تقديم به فرشته روياهاي من !

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۸ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

گذشته هاي دور....وتلخ

بعضي وقتها آدم به گذشته هاي خيلي دور برمي گرده و لحظات سپري شده در عمرش مثل يه فيلم به عقب بر مي گرده و مرور مي شه ..

خاطراتي تلخ و شيرين ..كودكي و جواني و ....

كودكي ام را ...شيطنتهاي آن زمانم را در كنار مادرم و پدرم دوست دارم و از بياد آوردن آنها لذت مي برم ..

بعضي وقتها خاطره از دست دادن مادرم را آنهم درست زماني كه 8 سالم بود شيطنهاي شيرينم را زخمي    مي كندو ...

مدرسه ابتدايي ام را دوست دارم ..آن زمان كه باشوق رسيدن به خانه و ديدار مادرم باشدت به سمت خانه ميدويدم ...كفشهايم را كه هميشه از شدت بازيگوشي پاره بود و خاكي ...

پيشاني ام را كه از فرط بالا و پايين پريدن در كوچه و مدرسه مدام سياه و كبود و گاهي زخمي بود..

و خلاصه عروسكهاي پارچه اي و بامزه اي كه با دست مادرم برايم درست مي شدو نان هاي كوچكي كه درتنور خانه برايم كودكانه درست مي شد و ...همه  همه را دوست دارم و حق دارم از دست دادن اين همه شادي را يك جا با نبود مادرم يك هياهوي وحشتناك بپندارم ...

مادرم رفت و مرا با كوله باري از غم و غصه و تنهايي تنها گذاشت ...

نوجواني ام را بدون او سپري كردم ...درددلهاي نوجواني ام را در خودم مثل يك بغض فرو بردم و ساليان عمرم را در انتظار يك لحظه ديدار رويش سپري كردم ...

من هم اينك مثل همان كودكي هايم ...بازهم هوايش را مي كنم ...دلم او رامي خواهد...با آغوش گرم و مهربانش و دستان گرم و با محبتش كه مرا نوازش كند...

كاش بود ...به هنگام دلتنگيهايم سرم را روي پايش مي گذاشتم و عاشقانه به چشمان چروكيده اش مي نگريستم و برايش شعرهاي كودكانه مي خواندم ..و او دستان پر مهرش را در موهاي من فرو مي برد و از ته دل بوسه اي بر پيشاني ام مي زد و مرا محكم مي فشرد و من در فشار  آغوشش گم ميشدم.................

كاش و كاش هايي كه مدام مرا در دلتنگي محض فرو مي برد...

هيچ كس و هيچ گاه نتوانست جاي او را برايم پر كند ...عشق به او برايم يك عشق يكتا و بي نهايت بود ...

تا اينكه ....آري .....................مي شود با عشق ديگري پر كرد اين زخمهاي حاصل از تنهايي را .....

 

بايد مثل خودت را جستجو كرد

بايد يك نفر همانند خودت را يافت

كسي كه مثل خودت نياز به آرامش داشته باشدو ..

بتواند تو را بفهمد ...وجودش به وجودت بسته شود...بي تو بميرد و با تو زندگي كند ...آري هست...مي شود

كمياب است ولي وجود دارد........

........................من ميدانم كه روزي او را مي يابم و بجاي همه نداشته هايم دوستش دارم و مي ستايمش !

 

 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۸ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

مادرم دلتنگتم!!

 

قطار ميرود تو ميروي تمام ايستگاه ميرود ومن هنــــوز

 

سال هاي سال در انتظار تو كنار اين قطار ايستاده ام و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تكيه داده ام



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۷ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سلام !!!! دوست رويايي من !

نزديكت ميشوم

بوي دريا مي آيد...

دور كه ميشوم..صداي باران!!!!

بگو تكليفم با چشم هايت چيست؟

لنگر بياندازم و عاشقي كنم..

يا چتر بردارم و دلبري كنم؟!!!!

ديشب خواب روياهاي قشنگت منو مجبور به اين نوشته كرد....ولي حالم خوبه !!!!



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۶ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

صبح بخير دوست من....ناهيدم

 

صبح كه مي آيد تو مي آيي همنشينم
تمام لحظه هاي من رنگ خورشيد ميگيرد،
و باز تو بر من باليدي تا دوباره زنده شوم از تو .
سلام خورشيد من در لحظه هاي ناب سلام،
پر نور بتاب كه امروز محتاج چشمهاي تو هستم براي بقايم …

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۴ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

براي من....

روزي دل من كه تهي بود و غريب

از شهر سكوت به ديار تو رسيد

در شهر صدا كه پر از زمزمه بود

تنها دل من قصه ي مهر تو شنيد

چشم تو مرا به شب خاطره برد

در سينه دلم از تو و ياد تو تپيد

در سينه ي سردم ، اين شهر سكوت

ديوار سكوت به صداي تو شكست

شد شهر هياهو ، اين سينه ي من

فرياد دلم به لبانم بنشست

خورشيد مني ،‌ منم آن بوته ي دشت

من زنده ام از نور تو اي چشمه ي نور

درياي مني ، منم آن قايق خرد

با خود تو مرا مي بري تا ساحل دور

 

كنون تو مرا همه شوري و صدا كنون تو مرا همه نوري و اميد

در باغ دلم بنشين بار دگر اي پيكر تو ، چو گل ياس سپيد

 

                



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۴ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سلام خودم ....

سلام خودم ....دوستت دارم ناهيدي جانم....تنهايي ات را هم دوست دارم ....من و ناهيدو ناهيدم و خدا.....

خدايا وقتهايي كه تو با بندگانت خوشي من تنهايم ...يك دوست مي خواهم از جنس خودم ...از جنس قلبم ...

خدايا : دوستي كه از جنس قلب فرشتگانت باشد و مرا در نبودت آرام كند ....من ناهيدم و با خودم تنهايم و حرف مي زنم با روياهايم زندگي مي كنم تا شايد روزي برسد اين كلبه تنهايي من از عطر دوستي پر شود و من ......يعني مي شود !!!!!!!



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۲ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

تقديم به تو كه بهتريني...اي دوست

اي كه اسرار طبيعت خفته در چشمان تو..رازهاي كل خلقت خفته در چشمان تو

با نگاهت ميتواني عالمي مجنون كني...اي هزاران كشته از برق نگاه خفته در چشمان تو



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۲ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

حرف دل

سلام ...چند روزي ميشه كه احساس مي كنم ارتباطم با دنياي اطرافم قطع شده ...انگار نتونستم با كسي حرف بزنم ...دلم پره از حرفهاي نگفته ...حرفهايي كه نمي توني به هر كسي غير از خودش بگي ....

دلتنگم ...خيلي زياد...خدايا كي اين دلتنگي هاي من تموم ميشه ..

دلم براي يه جاي زيبا و رويايي تنگه ..يه جا وبا....همه هون چيزي كه دوست داري باشه ...

خدايا!!!!!!!!!!

ميگن باغ بهشت زيباست..آره خيلي زيباست ..چون من اونو توي روياهام ديدم ...رفتم و اونو حس كردم ...درست همون بهشتي است كه ازش حرف مي زنن..

بهشت اون جايي كه آدم دلش مي خواد اونجاباشه...با كسي كه خيلي....و با حسي كه نمي توان ازش حرف زد..

باغ بهشت ...درسته باغ بهشت ...همه چيز در يك كلام ...زيباست..زيباي زيبا....

خدايا !!!!!خواهش مي كنم به مقدساتت قسم !!!

منو ببين!!!حرفامو بشنو!!! به من نظر كن!!!چكار كنم....منو ببر...خسته ام.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۱ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

تقديم به تو ....

خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم


خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم


بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم ،زخم پاهايم به من ميخندد


خسته شدم بس كه تنها دويدم


اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن


مي خواهم با تو گريه كنم ،خسته شدم بس كه تنها گريه كردم...

كجايي گمشده من؟ كي قرار است از راه برسي اي دوست !!!!

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۸:۵۰ توسط:خلوت خيال موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious