بزن باران ببار از چشم من بزن باران بزن باران بزن
بزن باران كه شايد گريه ام پنهان بماند
بزن باران كه من هم ابريم بزن باران پر از بي صبريم
بزن باران كه اين ديوانه سرگردان بماند
بهانه اي بده به ابر كوچك نگاه من
در اوج گريه ها فقط تو ميشوي پناه من
به داد من برس هوا هواي خاطرات اوست
دلم گرفته است به اين دل شكسته جان بده
تو راه خانه را به پاي خسته ام نشان بده
به داد من برس هوا هواي خاطرات اوست
بزن باران ببار از چشم من بزن باران بزن باران بزن
بزن باران كه چتر بسته يعني دل سپردن
بزن باران كه من هم ابريم بزن باران پر از بي صبريم
بزن باران نوازش از تو باشد گريه از من
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۴۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خـ ـدايـآ ......
خـَســ تــہ اَم ... !
بـہ بُـزرگـيـتــ قـ ـسَـم اَز صَـ ـبورے خـَســ تــہ اَم
اَز فــَريآدهـ ـايـے كہ دَر گـ ـلويـَ ـم خَــفہ مــآند و مےمآنـد
از بعض هايـے كه شـَبــ هـا بآلِـشـَ ـم رآ خيـ ـس مےكُـ ـند!
وَ تـُ ـو شــآهِـد آن هَــسـتے
از حَــرفــ هـايـے كہ زِنـ ـده بـہ گـ ـوُر شُــد دَر دِلـَـم
آسـ ـان نيــسـتـــ دَر پــَـس خــَنـ ـده هـاے مـَصــنوعــے
بغض هـاے دِلـَتــ رآ پـنهــان كـُـنــے!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
.....
براي تو مينويسم اي دل.....زيرا كه عادت به نوشتن دارم...
فصل پريشان شدنم را ببين بي سر و سامان شدنم را ببين
بي تو فرو ريخته ام در خودم لحظه ي ويران شدنم را ببين
كوچه پر از رد قدمهاي توست پشت همين پنجره ميخوانمت
پس تو كجايي كه نميبينمت پس تو كجايي كه نميدانمت
بي تو پر از داغ پريشانيم مهر جنون خورده به پيشانيم
پس تو كجايي كه نميبينيم پس تو كجايي كه نميدانيم
اين منم اين ساكت بي هم صدا اين منم اين خسته ي بي همسفر
حسرت افتاده ترين سايه ام غربت آواره ترين رهگذر
غربت آواره ترين رهگذر
بي تو پر از داغ پريشانيم مهر جنون خورده به پيشانيم
پس تو كجايي كه نميبينيم پس تو كجايي كه نميدانيم
زند وكيلي♬♩ فصل پريشاني
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۳۶ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اي تو ناياب گوهر ناب
راز مخمل ترمه خواب
اي توهمدل اي تو همدرد
عاقبت عشق از تو گل كرد
عاشقم من عاشق تو
اي تو تنها خوب دنيا
با تو دارم گفتنيها
اي آنكه به جز تو هوايي به سرم نيست
كسي در نظرم نيست
جز ياد عزيزت كسي همسفرم نيست
مرا يار دگر نيست....
❤بي عشق جهان يعني ...يك گردش بي معني❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۳۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
آسمان تاريك و شب تاريك و من تاريك تاريكم
از خودم دورم ولي خيلي به روياي تو نزديكم
♪♪♪
تو ولي دور از من و دور از تمام دورتر هايي
تو كجايي تو كجايي تو كجايي تو كجايي
بي چراغ شب گرد كاش چراغت بودم كلبه اي تاريك نه نور اتاقت بودم
بي چراغ شب گرد كاش چراغت بودم كلبه اي تاريك نه نور اتاقت بودم
اي رويايم تو بيا تو بيا تو بيا با من تو كجا تو كجا تو كجا تا من
تو كجا تا من
اي رويايم تو بيا تو بيا تو بيا با من تو كجا تو كجا تو كجا تا من
تو كجا تا من
♪♪♪
حال من بي تو به سان حال يك آواره غمگين است
تو نبودي و نديدي كه دل بيچاره غمگين است
♪♪♪
تو ولي دور از من و دور از تمام دورتر هايي
تو كجايي تو كجايي تو كجايي تو كجايي
بي چراغ شب گرد كاش چراغت بودم كلبه اي تاريك نه نور اتاقت بودم
بي چراغ شب گرد كاش چراغت بودم كلبه اي تاريك نه نور اتاقت بودم
اي رويايم تو بيا تو بيا تو بيا با من تو كجا تو كجا تو كجا تا من
تو كجا تا من
اي رويايم تو بيا تو بيا تو بيا با من تو كجا تو كجا تو كجا تا من
تو كجا تا من
اي رويايم تو بيااااااااااااااا....اي ح..........م تو بياااااااااا...❤😢
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد...
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گريه اين گريه اگر بگذارد
به خدا گريه اين گريه اگر بگذارد
گريه اين گريه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج ازل كافي نيست
با تو از اوج غزل خواهم گفت
مينويسم،همه ي هق هق تنهايي را
تا تو از هيچ، به آرامش دريا برسي
تا تو از همهمه همراه سكوتم باشي
به حريم خلوت عشق، تو تنها برسي
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد...
مينويسم همه ي با تو نبودن هارا
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببري
تا تو تكيه گاه امن خستگي ها باشي
تا مرا باز به ديدار خودِ من ببري
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد
تا مرا باز به ديدار خود منببري
.......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
نظري نيست، به حال منت اي ماه، چرا؟
سايه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است اين كه مرا، آينه عمر، تويي
در تو آهم نكند، هيچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روي تو، دل من با توست
نيستي هيچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتي ز سر من، همگي سايه مهر
سرو نورسته من، «انبتك الله» چرا؟
دل در آن چاه زنخ مرد و به مويي كارش
بر نميآوري، اي يوسف از آن چاه چرا؟
نيكخواه توام و روي تو، دلخواه من است
ميرود عمر عزيزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه مني و من، ز گدايان توام
از گدايان، خبري نيستت اي ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» كه بود، رانده درگاه چرا؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۶ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اي چشمان مست تو ميناي شراب من
ياد تو چه ميكند با حال خراب من
نوا منم ترانه تويي به موج غم كرانه تويي
به عشق تو فسانه منم زخود بيگانه منم
خزان منم جوانه تويي بهشت جاودانه تويي
نواي عاشقانه تويي تو ديوانه منم
ميداني كه بي قرار و دل شكسته ام
بر عشق كسي به جز تو دل نبسته ام
ميداني غمت مرا رها نميكند
حتي مرگ مرا ز تو جدا نميكند
چو مرغ خسته كنج قفس غم تو بسته راه نفس
بيا كه شوق تو بگشايد بال و پر عشق.......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
چقدر اين دوست داشتن هاي بي دليل خوب است،مثل باران بي سوال!! باراني كه هي ارام وشمرده شمرده مي بارد،باران كه مي بارد تمام كوچه هاي شهر پر از فرياد من است،كه ميگويم : “من تنها نيستم،❤فقط منتظرم”
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
بهــــار آمده اما هــوا هــواي تو نيست
و روزهاست از اين كوچه رد پاي تو نيست
نسيم با هوس رخت هاي روي طناب
به رقص آمده و دامن رهاي تـو نيست
كنــــار اين همه مهمــــان چقـــــدر تنهايـــم!؟
ميان اين همه ناخوانده،كفش هاي تو نيست
بــــه دل نگير اگـــر اين روزهـــا كمي دو دلــــم
دلي كلافه كه جاي تو هست و رد پاي تو نيست
به شيشه مي خورد انگشت هاي باران …آه…
شبيه در زدن تــــو…ولـــــي صداي تـــو نيست
تــــو نيستي دل اين چتــــر ، وا نخــــواهد شد
غمي ست باران…وقتي هوا هواي تو نيست…!❤😢
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۱:۵۶:۲۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)