بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن، عادت كم حوصله هاست
همچو عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد
بال وقتي قفس پرزدن چلچله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فروريختن است
مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست
باز مي پرسمت از مساله ي دوري و عشق
و سكوت تو جواب همه ي مساله هاست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
مي نويسم
زندگي مي گذرد
آب چشمه جاريست
بلبلان مي خوانند
از ميان موجِ كوتاهِ سپيد ، آب مي نوشم
مي روم تنهاي تنها ...
نا اميد از هر سوي ، ناگزير از هر كوي ،
گذري خواهم كرد ...
و سر انجام پر قوي سپيد را ،
هم آواي دلم خواهم كرد ...
مي روم تنها باز ، با اميد آغاز ...
چشم هايم پي زيبايي تو مي گردد ...
شايد اين لحظه تنهاييمان
در چمن زار دل انگيز نگاهت ، ميرد
شايد اين تاب و تب دوريمان
با حضورت رود از زندگي هر دوي مان ...
شايد و شايد ،
نگاهت با نگاهم آشنا باشد ...
طنين بوسه هايت ، با لبانم داغ تر باشد
مي روم تنها باز ، در ميان كوچه هاي تاريك ...
شايد آن برق نگاهت يك دم ، در شب تنهائيم آيد باز ...
و صداي خش خش برگ هاي پائيزي ،
زير پايم آرام ،
هر دم از آن شبِ شيرين ، سخن گويد باز
شايدم آيي باز ، با ترنم ، با ناز ...
تك تك اين لحظه هاي تلخ و تاريك ,
سكوت سرد پائيزند , در اين ناقوس تنهايي ...
درختان برگ مي ريزند , صدايم بغض ,
نگاهم اشك مي ريزد , سكوتم ناله و افسوس ...
كس نداند آسمان چشم هاي من چرا ابريست ؟!
چرا هر خطِ از شعرم , سوا افتاده در اين خاطرات تلخ و تاريك ؟!
برايت مي نويسم و نمي دانم كه مي خواني ...
لحظه لحظه از پس هم مي گذشت ...
جرعه جرعه خواب هاي نيمه شب ...
سايه سايه عطر با تو بودنم
از خيال آرزوهايم گذشت ...
در خيالم بود ، قصد راهي شدن از اين كوچه هاي سرد
ولي افسوس ،
آن همه شور و نشاط و اميد ،
بي حرير گونه هايت مي گذشت ...
صبوري مي كنم . شايد
بيايي از مسيري دور ،
زِمن گيري تمام دردهايم را ، بريزي دور ...
صبوري مي كنم من با تمام دردهاي خود ... ولي تا كي ؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
ديدي كه رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
ديدي كه من با اين دل بي آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگي، بر زلف او عاشق شدم
اي واي اگر صياد من
غافل شود از ياد من
قدرم نداند
فرياد اگر، از كوي خود
وز رشته گيسوي خود
بازم رهاند.
ديدي كه رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
در پيش بي دردان چرا؟ فرياد بي حاصل كنم
گر شكوه اي ز دل با يار صاحب دل كنم
واي به دردي كه درمان ندارد
فتادم به راهي كه پايان ندارد
از گل شنيدم بوي او، مستانه رفتم سوي او
تا چون غبار كوي او، در كوي جان منزلم كنم
واي، به دردي كه درمان ندارد
فتادم به راهي كه پايان ندارد
ديدي كه رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
ديدي كه در گرداب غم، از فتنه گردون رهي
افتادم و سرگشته چون امواج دريا شد دلم
ديدي كه رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۲ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
ببار بارون كه من تنها ترين تنهاي اين دنيام
ببار بارون كه پاك شه غصه از روزام
ببار بارون كه من خسته ترين خسته ي اين دنيام
ببار بارون تا در شه خستگي از پام
ببار بارون كه من شيدا ترين شيداي اين دنيام
ببار بارون تا مجنون كم بياره از دردام
ببار بارون كه من عاشق ترين عاشق اين دنيام
ببار بارون،چيو كم داري جز اشكام؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۱ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
❤در هواي تو❤
اين روزها چه قدر هواي تو مي كنم
حتي غروب، گريه براي تو مي كنم
گاهي كنار پنجره ام مي نشينم و
چشمي ميان كوچه، رهاي تو مي كنم
خيره به كوچه مي شوم اما تو نيستي
ياد تو، ياد مهر و وفاي تو مي كنم
خود نامه اي براي خودم مي نويسم و
آن را هميشه پست به جاي تو مي كنم
وقتي كه نامه مي رسد از سوي من به من
مي خوانم و دوباره هواي تو مي كنم
❤منتظرتم تا ابد و ......♡ ❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
مسير عشق⚘⚘⚘⚘
هر روز مي روم به مسيري كه ديدمت❤
جايي كه عاشقانه به جانم خريدمت
جايي كه ديدم اي گل زيبا شكفته اي
اما براي اينكه بماني نچيدمت
يادم نرفته است كه چشمان خسته ام
افتاده در نگاه تو بود چه زيبا ديدمت
يعني نديدم آمده باشي كه بروي
چون در خيال خود هردم مي كشيدمت
گر من خدايت ميشدم اي نازنين من
اين گونه با وقار نمي آفريدمت
حتي به جاي اين كه بچينم تو را ز خاك
در نفسم عاشقانه فقط پروريدمت
ديوانه توام بيا و بفهم اي جان
سالهاست مي نوشتمت و مي شنيدمت
آري براي اينكه بداني چه ميكشم اي جان
هر روز مي روم به مسيري كه ديدمت
❤⚘⚘⚘⚘⚘
زيبا وعاشقانه بود عالي بود
با لب نمناك لبت را به هوس مي بوسم
از همين لحظه و تا قطع نفس مي بوسم
من كه زنداني چشمان تو بودم ز ازل
چشم زيباي تو را پشت قفس مي بوسم
دل من را ندهي وعده به وصلت … پس از اين
طرح لب هاي تو را هم به عبس … مي بوسم
نه كه پنهاني و با ترس و نه در خوف و رجا
در همين كوچه و نزد همه كس مي بوسم
هم به هنگام اذان و دم محراب نماز
هم كليساي مسيح وقت جرس مي بوسم
ابتدا نقش دو چشمان تو را مي كشم و
روي اين دفتر زيبا و سپس مي بوسم
وقت اين قافيه تنگ است و غزل مست تو شد
شكوه داري كه چرا روي تو بس مي بوسم ؟؟❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
💗دلنوشته من ..💗س ۲۰:۲۸ شنبه...۱۴ بهار ۱۴۰۰
اولين دوستت دارم را حرف به حرف برايم نوشتي و از من خواستي بخانمش و بنويسمش ..اگر آنروز در ترديد خواندن و نوشتن دوستت دارم بخاطر هيجان درونم و تكرار اين جمله زيبا بودم..اكنون برايم زيباترين و با معناترين جمله در بين تمام جملات عاشقانه هست....آنقدر كه دوست دارم هر روز تو حروفش را كنار هم بگذاري و بدون اينكه لحظه اي تامل كنم من به معناي واقعي اش براي تو هزاران بار تكرارش كنم...پس بدان با تمام وجودم دلم ديدن و شنيدنش و خواستن اين جمله را باز هم مثل همان روزها ميخواهد و هميشه زيباييش را فقط و فقط از لب هاي تو احساس و درك خواهم كرد.....
❤بي نهايت دوستت دارم...❤
.....
🌹🍀🌹🍀🌹🍀
مرا به باغ و بهاران چه كار دور از تو؟
مرا چه كار به باغ و بهار دور از تو؟
بهار آمده امّا نه سوي من كه نسيم
زند به خرمن عمرم، شرار دور از تو
به سرو و گل نگرايد دل شكستهٔ من
كه سر به سينه زند سوگوار دور از تو
هم از بهار مگر عشق، عذر من خواهد
اگر ز گل شدهام شرمسار دور از تو
به غنچه ماند و لاله، بهار خاطر من
شكفته تنگ دل و داغدار دور از تو
نسيمي از نفست سوي من فرست كه باز
گرفته آينهام را غبار دور از تو
دلم گرفت، اگر نيستي برم، باري،
كجاست جام مي خوشگوار دور از تو؟
تقديم به گل بهارم ❤H❤ فدايييييشم...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۳۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
❤️عشق
چيز عجيبے ست
وقتے از من
ديڪتاتورے مے سازد ، زود رنج
ڪه تنها تو را
انحصارے مے خواهد
از تو
نازڪ دلے
ڪه اشڪ مرا
تاب نمے آورد …
عشق چيز عجيبے نيست
شايد
اما
من و تو
عجيب …
عاشق شده ايم ! ❤️❤️❤️
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۳۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
نمي دانم در دل چه آرزويي داري !
اما براي رسيدن به آرزوهايت به دستانم رو به آسمان جاري
و سبزه ي دلم را به نيت آرزوي تو گره خواهم خواهم زد !
سيزد بدرتون باراني باد !
•
كوچه باغي و صفايي و كمي خاطره و …
سر من شانه ي تو پاي همين پنجره و …
شب و عهد من و تو سيزده فروردين
سبزه ي پاي درخت و زدن يك گره و …
🌲🍀🌲🍀🌲🍀🌲🌲🍀🌲🍀🌲🍀🌲🍀🌲
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🚘 🌧
💃🌿 🔥🌿 🕺
❤❤سيزدمون بدر...عشق و ارامش و شادي و هميشه همرامون باد❤❤
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۳۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
ميشود تنها شويم يك بوسه از چشمت كنم؟
حلقه ي پيوندمان را دزدكي دستت كنم؟
ميشود هر ثانيه نام مرا نجوا كني؟
من بگويم “جان” ولي با بقيه بدتا كني؟
ميشود آغوش تو منزلگه جانم شود!؟
چشم تو جانم بگيرد عشق مهمانم شود؟
ميشود مردم بدانند من چقد ديوانه ام؟
جز تو ديگر هيچ بينم با همه بيگانه ام.؟!
آنقدر ديوانه ام تا هر كه ميبيند مرا
آه تلخي ميكشد با خنده ميپرسد چرا؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۵:۳۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)