دست نوشته ها
در شهر صدا كه پر از زمزمه بود .....تنها دل من قصه مهر تو شنيد
چشم تو مرا به شب خاطره برد... در سينه دلم از تو و ياد تو تپيد
خورشيد مني منم ان بوته دشت....من زنده ام از نور تو اي چشمه نور
درياي مني منم ان قايق خرد...ناگه تو مرا ميبري بر ساحل دور..........
تا در آن آرام آرام گوش كنم به صداي قلبت
وزندگي كنم در هواي نفس هايت وعاشق تر شوم
ونفس هايم به شماره بيفتند وبيقرارتر شوم
دلم مي خواهد باز تو باشي وفقط من
تو را مي خواهم
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
كنار دريا چه آرامشي نهفته هست....اونم با كسي كه قلبت فقط براي اون بزنه !!!!!
اينجا رو خيلي دوست دارم...وقتي دلم ميگيره و يا شادم و يا هيجان دارم و هرچي ديگه احساس ميكنم
سري به اينجا بزنم شايد اوني كه دنبالشم اينجا باشه و منتظرم و يا شايد ببينه من اومدم اونم بياد ...
خلاصه كلبه اسرار درون من هست... دردها و شاديها و گفته ها و نگفته هاي من و خدا و اوني كه نيست ....
من غيراز اينها كسي را به اين كلبه راه نخواهم داد
غير راز و نياز با تو خدايا به كسي جواب نخواهم داد
گر همه دنيا خواهان من و مرا تكه تكه كنند هم
غير عشقم كه تو باشي هرگز مرادشان نخواهم داد
لعنت به اين زندگي !......................لعنت به اين نامردي ها و نامردمي ها ......................چ
لعنت به بزرگ شدنم .....لعنت به من .....به تنهايي من !!!!!!خدايا اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اين كلبه هم پر شد از تنهايي ام ...دلش گرفت ......خسته ام خسته !!!!!!!!!!
چرا زندگي كوك نيست! واسه يكي عالي واسه يكي اصلا نيست ؟ حس نميشه ؟
خدايا! چرا آدمهات اينقدر با هم فرق دارن...
خدايا صبرم لبريز شده !معجزه اي كن تو بر دلم و مرا ببين !
خدابا مي ترسم از حسي كه دارم ..حس خوبي نيست ....حس تمام كردن و رها شدن از خودم...
چون نمي توانم ديگران را تغيير دهم...دوست دارم از خودم رها شوم و به آرامش برسم...
چيز زيادي ازت نميخوام ...چند لحظه نفسم را قطع كني همه چيز تمام و من به آرامش ابدي مي رسم.
اري همين كافيست..همين خوبست ...همين !
گفته و نگفته هايم ...
دلم براي دريا تنگ است...براي ساحلش و موجهاي آب گرم تابستاني اش ...
ميخواهم شنبه اول هفته ام را كنار دريا باشم و تا هميشه با دريا حرف بزنم.......
ميخواهم خودم و تنم را به دريا بسپارم و از آن لذت ببرم ..زيرا فقط در آغوش درياست كه ...
آرامش عجيبي به من دست مي دهم و خود را در اوج پرواز مي بينم ...
واي درياي من دلم برايت تنگ است و خداكند كه بداني من به شوق تو مي آيم و ...
آغوشت را برايم باز كني و مرا آنطور كه در ذهن دارم بغل كني و آرامشم شوي ...
پس وعده من و تو شنبه ....درياي زيباي من ...بي نهايت دوستت دارم و بسيار دلتنگم ...
درداست ولي درد برايم خوبست...
آرامش من !با تو فقط حالم نه ..
خوابم ، نفسم ، لحن صدايم خوبست ...
تشخيص پزشك است كنارم باشي ..
عطر تو براي ريه هايم خوبست...
من با تو خوشم،ناخوش ام چيزي نيست
آنقدر كه تأثير دوايم خوبست
هر بار فقط عاشق تو خواهم بود
صدباااااار به دنيا كه بيايم ...خوب است!
طوفان كه نه ،بگذار قيامت باشد
من در بغل گرم تو جايم خوبست!!!!! با تو اي .............................................................................