خلوت خيال...!

با منِ گمشده در❤ تو بگو

من تو شدم💕 يا تو مني؟!

😭😭😭

سلام دريا، سلام دريا، فشانده گيسو! گشوده سيما !

هميشه روشن، هميشه پويا، هميشه مادر، هميشه زيبا !

سلام مادر، كه مي تراود، نسيم هستي، زتار و پودت .

هميشه بخشش، هميشه جوشش، هميشه والا، هميشه دريا !

سلام دريا، سلام مادر، چه مي سرائي؟ چه مي نوازي ؟

بلور شعرت، هميشه تابان، زبان سازت، هميشه شيوا .

چه تازه داري؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته !

كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا !

چه پرسي ازمن: - « چرا خموشي؟ هجوم غم را نمي خروشي !

جدار شب را نمي خراشي، چرا بدي را شدي پذيرا ؟ »

- شكسته بازو گسسته نيرو، جدار شب را چگونه ريزم ؟

سپاه غم را چگونه رانم، به پاي بسته، به دست تنها ؟

خروش گفتي ؟ چه چاره سازد، صداي يك تن، درين بيابان ؟

خراش گفتي ؟ كه ره گشوده، به زور ناخن، ز سنگ خارا ؟

بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته، دلم گرفته !

درين سياهي، از آن افق ها، شبي زند سر، سپيده آيا ؟

من صبورم اما

به خدا دست خودم نيست اگرمي رنجم

يا اگر شادي زيباي تو را

به غم غربت چشمان خودم مي بندم

من صبورم اما

چه قدَر با همه ي عاشقي ام محزونم

و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ

مثل يك شبنم افتاده ز غم مغمومم

من صبورم اما

بي دليل از قفس كهنه ي شب مي ترسم

بي دليل از همه ي تيرگي رنگ غروب

و چراغي كه تو را از شب متروك دلم دور كند

من صبورم اما

آه، اين بغض گران

صبر چه مي داند چيست.

"ناتوان گذشته ام ز كوچه ها
نيمه جان رسيده ام به نيمه راه
چون كلاغ خسته اي در اين غروب
مي برم به آِشيان خود پناه
در گريز ازين زمان بي گذشت
در فغان از اين ملال بي زوال
رانده از بهشت عشق و آرزو
مانده ام همه غم و همه خيال
سر نهاده چون اسير خسته جان
در كمند روزگار بدسرشت
رو نهفته چون ستارگان كور
در غبار كهكشان سرنوشت
مي روم ز ديده ها نهان شوم
مي روم كه گريه در نهان كنم
يا مرا جدايي تو مي كُشد
يا تو را دوباره مهربان كنم
اين زمان نشسته بي تو با خدا
آنكه با تو بود و با خدا نبود
مي كند هواي گريه هاي تلخ
آن كه خنده از لبش جدا نبود
بي تو من كجا روم كجا روم
هستي من از تو مانده يادگار
من به پاي خود به دامت آمدم
من مگر ز دست خود كنم فرار
تا لبم دگر نفس نمي رسد
ناله ام به گوش كس نمي رسد
مي رسي به كام دل كه بشنوي
ناله اي از ين قفس نمي رسد"

وقتي كه زندگي من

هيچ چيز نبود

هيچ چيز به جز تيك تاك ساعت ديواري

دريافتم

بايد، بايد، بايد

ديوانه وار دوستت بدارم

❤كسي را كه مثل هيچ كس نيست❤

❤️همگان به جست‌ و جوي خانه مي‌گردند

من كوچه‌ خلوتي را مي‌خواهم

بي‌ انتها براي رفتن بي‌ واژه

براي سرودن و آسماني براي پرواز كردن

عاشقانه اوج گرفتن❤️

تقديم به بهترين وناب ترين حس و آرامش 🙏

اروم بگير.علي لهراسبي

خونه ارزو...معين

پاييز..اشرف زاده

كولي...شجريان

آخر اي دوست نخواهي پرسيد

كه دل از دوري رويت چه كشيد

سوخت در آتش و خاكستر شد

وعده هاي تو به دادش نرسيد

داغ ماتم شد و بر سينه نشست

اشك حسرت شد و بر خاك چكيد

آن همه عهد فراموشت شد

چشم من روشن روي تو سپيد

جان به لب آمده در ظلمت غم

كي به دادم رسي اي صبح اميد

آخر اين عشق مرا خواهد كشت

عاقبت داغ مرا خواهي ديد

دل پر درد N ت را مشكن

كه خدا بر تو نخواهد بخشيد

...........خييلي قول ها داد ولي ....آخرش تنهام گذاشت

ميخوام يه چندروزي...سياوش قميشي

.....

❤❤ح❤❤❤خردادي مهربونم❤❤❤جان دلم❤❤

تصوير اشك‌ها و لبخندهايت فراموش شدني نيست

بلكه صفحه‌هايي از دفتر خاطراتم را در بر گرفته

كه مرا در عمق لحظاتش غرق مي‌كند

امشب در تب تلخم كه براي فردايم چه بنويسم

همين يك جمله را مي‌نويسم:

تولدت مبارك نازنينم جاي هيچ كس را هيچ كس ديگر نمي‌تواند پر كند.

❤❤❤مهربانم تولدت مبارك❤❤❤

خلوت خيال.........❣

گوشه اي از اين كلبه با چراغ دستي كوچكي كنارم با سوسويي ضعيفي از نور زرد ...

در خلوت خيالم نشسته به ديوار تكيه ميدهم..

دوتا دستامو تكيه گاه چونه ام‌ميكنم ..

وخيره به پنجره و آسمان...

و در خيالم گذر و سفر به دور دستها و بي نهايتها ...

همه آرزوهاي ممكن و گاهي غيرممكن از ذهن مخشوشم عبور ميكند...

گاهي لبخندي دلنشين برلبانم نقش ميبندد..و گاهي..

و گاهي ناخودآگاه يك آه سرد غليظ از ته دل ميكشم و ...اونوقت مثل هميشه......باز اهنگمو پلي ميكنم و اين بار...

چشمانم كه باز و بسته ميشود.. تمام بغض درونم را به بيرون رها ميكند و گونه هاي سردم با قطره هاي گرم اشكهايم كه سرازير ميشود نوازش ميشود...و.....

و تا به خودم ميام زمان از نيمه شب گذشته و به سحر رسيده ....و من بي خواب در پي چرايي هااااا......و اي كاش هااااا

.....❣

................از دلنوشته هاي N

تو هماني كه به قصر دل من سلطاني"
حاكم قلب مني ، خوب خودت مي داني

همه ي فكر و خيالم ، فقط انديشه ي توست
تو هماني كه در اين خاطره ها پنهاني

در دلم عشق كسي نيست به جز عشق رخت
خط به خط راز مرا از نگهم مي خواني

قلبم از هر نفس تو ضربان مي گيرد
همه شب در تپش جان و دلم مهماني

شدم انگشت نماي همه ي مردم شهر
همه گويند كه ديوانه و سرگرداني ...

دگر افزون شده از زخم زبان ، درد دلم
تو هماني كه همه درد مرا درماني

حكم كن اي شه احساس دل عاشق من
حاكم عشقي و اين را به يقين مي داني! ❤

خدايا چه كنم دلم تنگه خييييييلي😭😭😭😭

ته اتوبوس،آن صندلي اخر
كنار شيشه
بهترين جاي دنياست
براي آنكه مچاله شوي در
خودت
سرت را بچسباني به شيشه
و زل بزني به يك جاي دور
و فكر كني به چيزهايي كه
دوست داري
و فكر كني به خاطراتي كه
آزارت ميدهد
و گاهي چشمهايت خيس
شود از حضور پررنگ يك
خيال
و يادت برود مقصدت
كجاست
و دلت بخواهد كه دنيا به
اندازه همين گوشه اتوبوس
كوچك شود…دنج و تنها
و آه بكشي از يادآوري
حماقت‌هاي عاشقانه‌ات
شيشه بخار بگيرد
و تو با انگشت بنويسي
“آينده”

و دل تنگي ها

و انتظار وصال
و دلت بگيرد از تصورش
چشمهايت را ببندي
و تا رسيدن به مقصد در
خودت گريه كني

جانا....❤

يادم نمي كني و ز يادم نمي روي

يــادت بخيــر يار فراموشــكار من

گفتم ار عاشق شوم گاهي غمي خواهم كشيد

من چه دانستم كه بار عالمي خواهم كشيد

به غير از مرگ فرجامي ندارم

سرآغاز و سرانجامي ندارم

مرا ديوانه ات ناميده بودند

نباشي بعد از اين نامي ندارم

گويند دل به آن مَهِ نامهربان مَده

دل آن زمان رُبــود كه نامهربان نبــود

تا تو را ديدم ندادم دل به كس

وقتي با تـو هستم
بـه چيز ديگري نياز ندارم
مـن فقط با تـو احساس كامل بودن ميكنم

مرررررررررسي كه هستي نفسسسسسسممممممم❤😗😗😗