سلام عشق بي همتاي من..عزيزترينم هركجاي اين دنيا و در هر حالي كه هستي دلم ميخواد از ته قلبم بهت بگم كه دوستت دارم و خيييييلي دلتنگت هستم و هر لحظه به يادتم ماه شبم..زيباي من اين رو بدون كه بيشتر از هميشه برات ميميرم و لحظه به لحظه با توام و ديووووانه ترينتم...مراقب قلبم باش ...ميبوسمت و شب بخير ميگم بهت و برات ارامش رو ارزومندم .
شب و شبهات پر از ستاره ...💞عشق نابم بي نهايت دوستت دارم....💞
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۴۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
ماه اگر بي تو برآيد به دو نيمش بزنند
دولت احمدي و معجزه سبحاني
جلوه بخت تو دل ميبرد از شاه و گدا
چشم بد دور كه هم جاني و هم جاناني
❤😙❤😙❤😙❤😙❤😙❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۴۳ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خوشا دردي!كه درمانش♥️ تو♥️ باشي
خوشا راهي! كه پايانش♥️ تو♥️ باشي
خوشا چشمي!كه رخسار تو بيند
خوشا ملكي! كه سلطانش♥️ تو♥️ باشي
خوشا آن دل! كه دلدارش تو گردي
خوشا جاني! كه جانانش♥️ تو♥️ باشي
خوشي و خرمي و كامراني
كسي دارد كه خواهانش♥️ تو ♥️باشي
چه خوش باشد دل اميدواري
كه اميد دل و جانش ♥️تو ♥️باشي!
همه شادي و عشرت باشد، اي دوست
در آن خانه كه مهمانش♥️ تو ♥️باشي
تقديم به ♥️♥️اميد دلم و جان و جانانم♥️♥️
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
گاهي دنيا برايت جوري تنگ ميشود و بغضي سنگين بر دلت مينشيند كه انگار تمام ادمهاي دنيا دستشان را برگلويت گذاشتن و راه نفست بسته شده و به هر دري ميزني گويي بسته و پشت ميله هاي اهنين دنيا گير كردي و هيچ روزنه فراري نيست...گاهي در اين لحظه يك آهنگ آرام...يه عكس ...يه خاطره و يا پناه بردن به گوشه اي تنها...كنار دريا...يا نه نشستن در ماشين و زل زدن به خيابانها و ماشين ها...گاهي هم راه رفتن بدون هدف در امتداد پياده رو ...خلاصه همه اينها رو امتحان ميكتي و بعد از گذشت چند ساعتي ميبيني بازهم انگار زندكي برايت جريان دارد....چون هنوز به عشق يكي قلبت در حال تپيدن هست...
فقط به عشق يك نفر...و چه زيباست روياي بودن با همان يك نفر❤😢
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۴۰ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
خسته ام از هرآنچه كه احساسي درونش نيست
خسته بودم از گذشته، و دلشكسته و دوست داشتم زمان زود بگذرد، و رسيدم به الان با هزاران تلاش و كوشش همه چيز برا همه خوب شد ولي باز براي من بد، نمي دانم كه دنيا چرا با من سر جنگ داردنميدانم نمي دانم نميدانم نمي دانم.....
كاش بازهم زمان بگذرد ولي نه به آينده بلكه به انتها......
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۹ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️تو♥️♥️♥️♥️تمام♥️♥️♥️
♥️♥️لحظه♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️و♥️♥️♥️♥️♥️نفس♥️♥️
♥️♥️مني♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️همه♥️♥️
♥️♥️من♥️♥️♥️♥️و♥️♥️♥️من♥️♥️♥️يعني♥️♥️♥️
♥️♥️♥️همه♥️♥️♥️♥️تو♥️♥️♥️♥️♥️نميداني♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️بي♥️♥️♥️♥️♥️تو♥️♥️
♥️♥️♥️بودن❤❤❤يعني❤❤❤❤❤❤نبودن❤❤
❤❤❤❤❤اي ❤❤❤❤❤عششششقم❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤تو ❤❤❤❤را❤❤❤❤ميخواهم❤
❤❤❤تمامت❤❤❤❤❤را❤❤❤❤براي هميشه❤❤
❤❤❤
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۸ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اي كه روي تو بهشت دل و جان است مرا
اي كه وصل تو مراد دل و جان است، مرا
چون مراد دل و جانم تويي، از هر دو جهان
از تو دل برنكنم، تا دل و جان است مرا
ميبرم نام تو و از تو نشان ميجويم
در ره عشق تو تا، نام و نشان است مرا
دم ز مهر تو زنم، تا ز حياتم باقي است
وصف حُسن تو كنم، تا كه زبان است مرا
من نه آنم كه به خود، از تو بگردانم روي
ميكشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهاني تو، خيال رخ تو
روز و شب، مونس پيدا و نهان است مرا
تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز
بر سر كوي تو، فرياد و فغان است مرا
ميكند رنگ رُخَم، از دل پُر زار، بيان
خود درين حال، چه حاجت به بيان است مرا؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۷ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
اي شب از روياي تو رنگين شده
سينه از عطر تو ام سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شايدم بخشيده از اندوه پيش
اي تپش هاي تن سوزان من
آتشي در سايه مژگان من
اي ز گندمزار ها سرشارتر
اي ز زرين شاخه ها پر بارتر
اي در بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديد ها
با تو ام ديگر ز دردي بيم نيست
هست اگر ‚ جز درد خوشبختيم نيست
اي دلتنگ من و اين بار نور ؟
هايهوي زندگي در قعر گور ؟
اي دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بيش از اينت گر كه در خود داشتم
هر كسي را تو نمي انگاشتم
جوي خشك سينه ام را آب تو
بستر رگهايم را سيلاب تو
در جهاني اين چنين سرد و سياه
با قدمهايت قدمهايم براه
اي به زير پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
آه اي روشن طلوع بي غروب
آفتاب سرزمين هاي جنوب
آه آه اي از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سيراب تر
اي لبانم بوسه گاه بوسه ات
خيره چشمانم به راه بوسه ات
اي تشنج هاي لذت در تنم
اي خطوط پيكرت پيراهنم
آه مي خواهم كه بشكافم ز هم
شاديم يكدم بيالايد به غم
آه مي خواهم كه برخيزم ز جاي
همچو ابري اشك ريزم هايهاي
اين دل تنگ من و اين دود عود ؟
در شبستان زخمه ها ي چنگ و رود ؟
اين فضاي خالي و پروازها ؟
اين شب خاموش و اين آوازها ؟
اي نگاهت لاي لايي سحر بار
گاهواره كودكان بي قرار
اي نفسهايت نسيم نيمخواب
شسته از من لرزه هاي اضطراب
خفته در لبخند فرداهاي من
رفته تا اعماق دنيا هاي من.....♥️
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۶ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
سوداي تو از سرم به در مينرود
نقشت ز برابر نظر مينرود
افسوس كه در پاي تو اي سرو روان
سر مي رود و بيتو به سر مينرود
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۵ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)
منم الان بيدارم ونميدونم چكار كنم
چونكه:
روحم را
با تداوم نگاهت
به شبانه هايم
بند مي كنم
حريم چشمانت
سكوت مخملين شب را
مي شكند
و….عشق….
هزار و يكشب خاطراتت را
آغاز مي كند
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهريور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۰۴:۳۴ توسط:خلوت خيال موضوع:
نظرات (0)