دلنشين از زبان يار
از نگاهت خواندم كه چقدر دوستم داري ،
اشك از چشمانم ريخت و از چشمان خيسم فهميدي كه عاشقت هستم
حس كن آنچه در دلم ميگذرد ، دلم مثل دلهاي ديگر نيست كه دلي را بشكند!
تو كه باشي چرا ديگر به چشمهاي ديگران نگاه كنم ، تو كه مال من باشي چرا بخواهم از تو دل بكنم!
وقتي محبتهايت ، آن عشق بي پايانت به من زندگي ميدهد چرا بخواهم زندگي ام را جز تو با كسي ديگر قسمتكنم ، چرا بخواهم قلبم را شلوغ كنم؟
همين كه تو در قلبمي ، انگار يك دنياي عاشقانه در قلبم برپاست ، عشقت در قلبم بي انتهاست !
همين كه تو در قلبمي بي نيازم از همه كس ، تو را ميخواهم و يك كلام فقط تو را ، همين و بس!
دلم بسته به دلت ، هيچ راهي ندارد حتي اگر مرگ بخواهد مرا جدا كند از قلبت !
ديگر تمام شد ، تو در من حك شده اي، اي جان من ،تو همه چيز من شده اي!
از نگاهت خواندم كه مرا ميخواهي ، از آن نگاه شد كه در قلب مهربانت گم شدم ، تا خواستم خودم را پيدا كنم
اسير شدم ، تا خواستم فرار كنم ، عاشقت شدم!
از نگاهت خواندم تو هماني كه من ميخواهم ، آنقدر پيش خود گفتم ميخواهت ، كه آخر سر تو شدي مال من ،
شدي يار و عشق بي پايان من!
از نگاهت خواندم ، چند سطر از شعر زندگي را …
نگاهم كردي و خواندي آنچه چشمانم را ديوانه كرده است ، و آخر فهميدي كه قلبم تو را انتخاب كرده است!
چه انتخاب زيبايي بود ، از همان اول هم دلم به دنبال يكي مثل تو بود ، و اينك پيدا كرده ام تو را ، تويي كه ديگر مثل و مانندي نداري، در قلبت جز من ، جايي براي كسي نداري!
❤" تقديم به مهربانم ❤كه چشمانش زلال چون آسمان ونگاهش نوراني چون آفتاب و دستانش سخاوت ابر وكلامش ترنم باران را داراست"💋
برچسب: ،
ادامه مطلب