بعضی ها را می شناسم، بوی غم آزارشان می دهد! و برخی به ندرت، غم را به لب می گیرند! اما من، سالهاست غم را پاکتی می کشم!!
مگر چند بار به دنیا می آییم که این همه می میریم؟؟؟
دلم درد می کند... انگارخام بودند خیالهایی که به خوردم دادی...
تنهایی یعنی آنقدر یک خاطره را مرور کنی که نخ نما شود
نه هوایت را میخواهم، نه خودت، نه صدایت را، من دلت را میخواهم اگر با من است بگو
دل بسته ام به پاییز، شاید دوباره سر مهر بیایی
مـــرا به اسم کوچکـم که صدا می زنی! لحن صدای تـــو دوست داشتنی ترین صدای عـــالم است
کاش تمام می شدی، خیالم راحت نیست از داشتن و نداشتنت
باران که میبارد باید آغوشی باشد پنجرهی نیمه بازی موسیقی باران بوی خاک سرمای هوا گرهی کور دستها و پاها گرمای عریان عاشقی صدای تپش قلبها خواب هشیار عصرانه باران که میبارد باید کسی باشد! اما...
برای پیش تو بودن " بلیط " لازم نیست مرور قصه ی دل کافی ست...
برچسب:
،
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۹ شهریور ۱۴۰۲ساعت:
۱۲:۱۰:۱۷ توسط:خلوت خیال موضوع:
نظرات (0)