خلوت خیال...!

دیشب تو خواب وقت سحر..

شهزاده ای زرین کمر...

نشسته رو اسب سفید...

میومد از کوه و کمر...

می رفت و آتش به دلم میزد نگاهش...

شاید دلم رسوا بشه..دریا بشه...این دوچشم پرآبم

روزی که بختم وا بشه...پیدا بشه...اون که اومد تو خوابم

شهزاده رویای من شاید تویی!!!

آنکس شب در خواب من آید تویی تو!!!

از خواب شیرین..ناگه پریدم...دیگر ندیدم تو را کنارم بخدا..

جانم رسیده ..از غصه برلب...هرشب در انتظارم بخدا..

شاید دلم رسوا بشه..دریا بشه ...این دوچشم پرآبم

روزی که بختم وا بشه ..پیدا بشه اون که اومد تو خوابم..

می رفت و آتش به دلم میزد دوباره...

میرفت و آتش به دلم میزد دوباره......