مرهم..
بازم دلم میخواد ببارم....اینقدر که تمام شوم ...
برچسب: ،
راحت شوم از خودم ...از سرد و گرم های زندگی...از دردی که هرگز طبیب و درمان ندارد..
و از بغضی که همه را از خودش خسته کرده...و از حماقتی که معنایش را کسی نفهمید..
...راحت شوم و تمام...
گاهی برای کم آوردنها و درمان دردهای عمیق قلبت در زندگی تنها فقط باید اشک ریخت..
اشک های من.. همیشگی اند...و با من همراه اند در تمام لحظه هام....در شادی و غم..
تنهایی و تاریکی... و در تک تک سلولهام جاری اند..
عاشق ترینها نیز درد مرا نمیفهمند....هرگز هرگز ...
درد من همین است که .........چون نمی فهمند...آه آه آه
اینجا راحتم و میتوانم هم حرف بزنم و هم گریه کنم و هم آه بکشم....
و کسی را هم مجبور به خواندنش نکنم......اینجا کلبه روزهای تنهایی من است...
و ساحل دریا و اومواج طوفانی قلبم.....
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: