وای بر من و قلبم.....
آنقدر با قلبم از مرامش گفته بودم ...!
شرم دارم ..!
بگویم...
... مرا تنها گذاشت و رفت.......!
.....................................................
هر چه شکفتم تو ندیدی مرا
رفتی و افسوس نچیدی مرا
ماندم و پژمرده شدم ریختم
تا که به دامان تو آویختم
دامن خود را متکان ای عزیز
این منم ای دوست به خاکم مریز
وای مرا ساده سپردی به باد
حیف که نشناخته بردی ز یاد
همسفر بادم از آن پس مدام
می گذرم بی خبر از بام وشام
می رسم اما به تو روزی دگر
پنجره را باز گذاری اگر
اهنگ زیبای افتخاری.........
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: