تو مرو...
گَر رَوَد دیده و عقل و خِرَد و جان، تو مَرو
که مرا دیدنِ تو بهتر ازیشان، تو مَرو
آفتاب و فَلَک اَنْدَر کَنَفِ سایهٔ توست
گَر رَوَد این فَلَک و اَخْتَرِ تابان، تو مَرو
ای که دُرد سُخَنَت صافتر از طَبْعِ لَطیف
گَر رَوَد صَفْوَتِ این طَبْعِ سُخَن دان، تو مَرو
اهلِ ایمان همه در خوفِ دَمِ خاتِمَتَند
خوفَم از رفتنِ تُوست ای شَهِ ایمان، تو مَرو
تو مَرو، گَر برَوی جانِ مرا با خود بر
وَرْ مرا مینَبَری با خود ازین خوان، تو مَرو
با تو هر جُزوِ جهان باغچه و بُستان است
در خَزان گَر برَوَد رونَقِ بُستان، تو مَرو
هَجْرِ خویشَم مَنِما، هَجْرِ تو بَس سنگ دل است
ای شُده لَعْل زتو سنگِ بَدَخشان، تو مَرو
کِه بُوَد ذَرّه که گوید تو مَرو ای خورشید
کِه بُوَد بَنده که گوید به تو سُلطان، تو مَرو
لیکْ تو آب حَیاتی، همه خَلْقان ماهی
از کَمالِ کَرَم و رَحمَت و اِحْسان، تو مَرو
هست طومارِ دلِ من به درازیِّ اَبَد
بَرنوشته ز سَرَش تا سویِ پایان، تو مَرو
گَر نَتَرسَم ز مَلالِ تو بخوانَم صد بیت
که ز صد بهتر وَزْ هجده هزاران، تو مَرو...
برچسب: ،