احساس من....!
بعضی وقتها خاطرات گذشته من با بوییدن یک گل یا بوی عطری دوباره زنده میشن انگار اون خاطر ه همین الان داره اتفاق میفته .حس بویایی من شاید قویترین حس عاطفی من باشه چون هم خوشحالم میکنه هم غصه دار هم میخندونه هم به گریه میندازه شاید باور نکنی من هنوز بوی بستنی لیوانی دوران کودکیم که شاید سه سالم بود رو حس میکنم وبا اون خاطره کوچه پر از درخت وگل که تهش به خونه فروشنده بستی میرسید رو یادم میاره من هنوز بوی تند مواد ضد عفونی کننده حمامهای عمومی ....رو که توی چهار سالگی رفتمو یادمه وتمام فضای اون رو میتونم تصور کنم .بوی تن پدرم رو با تمام وجودم حس کردم بو کردم وجزیی از خاطرات ابدی ذهن من شده ...بوی شکوفه های درخت سیب خونه مون توی بهار ..تو روز تولدم همه رو حس می کردم ...بوی ترشی آلوچه های باغچه خونه قدیمی مون ..خونه کاهگلی مون که دزدی از پدرم میچیدم و با خواهرزاده فضولم نمک می زدیم و میخوردیم ...و بوی آبی که به کاهگلهای خونه می زدیم و عصرهنگام مادرم با سماور و چای و هندونه ازمون پذیرایی می کرد...همه رو یادمه و منو به هیجان می اندازه ...کی می شه با چشم بسته بوی تو را از فرسنگها راه حس کنم که می آیی و قلبم تند تند می زنه!
برچسب: ،
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: